مدح و ولادت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
شعری به رسم هدیه، سلامی به رسم یاد روز تــولـد تـو سـپـردم بـه دسـت بــاد ای باد! راه خـانۀ مـوعـودمـان کجاست ای رودهای گمشده! مقصودمان کجاست ای کاش باد بود و غـزل بود و جادهها مـیآمــدیـم سـوی تـو مـا پــا پـیــادههـا میآمدیم و عرض ادب، عرض احترام تـبـریک عـیـد و گـفـتـن لبـیـک یا امـام روز تـولـد تو زمـین مـهـربـانتر است خورشید شادتر شده گویا جوانتر است کوچه به کوچه زمزمۀ طاق نصرت است عید است و جمکران تو امشب قیامت است دورم ولی تو مرحمتت دیر و دور نیست بودن فقط منوط به شرط حضور نیست مادربزرگ گفت که او، حَیّ و حاضر است بر حال ما همیشه نگهبان و ناظر است دستش گرهگشاست، نگاهش گرهگشاست یک خنده روی صورت ماهش گرهگشاست ای دل چرا شکسته و ساکت نشـستهای چیزی بگو که ندبه و آهش گرهگشاست شعبان کرامت است و شفاعت علیالخصوص مـاه تـمـام نـیـمـۀ مـاهـش گـرهگـشاست شب پشت شب گره به گلوی غزل زده حلقه به حلقه زلف سیاهش گرهگشاست حلـقه به حلـقه در زده تبـریک گـفـتهام نـام تو را در این شب تـاریک گـفـتهام نام تو روشنایی صبح است و راز عشق خواندم پس از اذان طلوعت نماز عشق روز تــولــد اسـت و ســلام و ارادتــی دادم بـه دسـت بـاد بـه شــوق زیـارتـی |